آخرین اخبار
کد مطلب: 74853
اخلاق حلقه گم شده سياست
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 808

بنابراين، منظور از اينکه اسلام تمامش سياست است (امام خميني، ????، ج?: ???)؛ يعني تمام زواياي دين، هدايت بشر در تمام عرصه هاي زندگي است؛ به دليل اينکه دخالت در سياست وظيفه انسان هاي برجسته است (همان، ج ?: ???)؛ چرا که هدايت جامعه از عهده هر کسي بر نمي آيد. «اگر نفوسي تزکيه نشده و … وارد بشوند در هر صحنه…؛ در صحنه ي سياست و … خطر اينها بر بشر خطرهاي بزرگ است و بايد کساني که مي خواهند در اين عالم، تربيت کنند ديگران را، … و کساني که مي خواهند زمامداري کنند، اگر بخواهند که طغيان نکنند و کارهاي شيطاني نکنند، بايد تزکيه کنند خودشان را…» (امام خميني، ????: ??).

سياست به مفهوم هدايت است – که از دين تفکيک ناپذير است و کساني که قائل به جدايي دين از سياست هستند، ناآشنا به اسلامند (امام خميني، ????، ج?: ???)- نه سياست به معناي نيرنگ، فريب و چپاول که به طور قطع از دين جدا است. سياست اداره ي جامعه و حکومت اسلامي خدمتگزار مردم و براي مردم است، نه مردم براي آن (همان، ج ?: ???).

 اسلام سياستش عبادت و عبادتش سياسي است (همان، ج ?: ???؛ ج ??: ???). بنابراين، حضرت امام، سياست را به سه دسته شيطاني، انساني و صحيح و الهي تقسيم مي کند و سپس سياست شيطاني را اساساً باطل و سياست انساني و صحيح را متوجه يک بُعد از ابعاد انسان مي داند و در نهايت، اسلام و انسان را ذومراتب دانسته و سياست الهي را جامع تمام بخش ها و زواياي زندگي انسان دانسته اند. سياست الهي، اداره ي تمام مراتب وجودي انسان مي باشد.

سياست الهي، اداره ي انسان در صراط مستقيم است که از ملک تا ملکوت ترسيم شده است. سياست شيطاني و صحيح هر دو به مرتبه حيواني انسان مربوط مي شوند. سياست شيطاني، انسان را به لجن کشيده و سياست صحيح، انسان را محدود ساخته است؛ هر دو انحراف از صراط مستقيم هستند (همان، ج ??: ???-???).

اخلاق، حد اعتدال قواي نفس است و فضايل انساني و اخلاقي بر آن مترتب مي باشد. اصول اخلاق که عبارتند از: قوه ي شهويه، قوه ي عدليه، قوه ي علميه و قوه ي غضبيه (امام خميني، ????، ج?: ???-???) نقطه ي اتصال اخلاق و سياست هستند و سياست هاس غير الهي و حکومت هاي طاغوت بر جهات افراط و تفريط اين قوا، تکيه دارند. از اين رو، حضرت امام، ضمن پاي بندي به تعريف اخلاق (صفات و ملکات نفساني)، فضايل اخلاق را حکمت، عفت، شجاعت و عدالت مي داند (امام خميني، ????: ???-???) و معتقد است همان گونه که غايت دعوت و تلاش انبيا، اکمال مکارم اخلاق و فعليت بخشيدن به اعتدال اخلاقي بوده است، حکمت، عفت، شجاعت و عدالت نيز نقاط اعتدال چهار قوه ي مذکور هستند. لذا از مثال هايي که ايشان مطرح مي کند، مي توان فهميد که اخلاق، سطح خُردِ سياست در زندگي انسان است که پايه و ريشه ي سياست هاي متوسط، کلان و کلان تر.

است (امام خميني ، ????، ج?: ???-???). ايشان در اين زمينه مي فرمايد: «اسلام، احکام اخلاقي‌اش هم سياسي است. همين حکمي که در قرآن هست که مؤمنين برادر هستند، اين يک حکم اخلاقي است، يک حکم اجتماعي است، يک حکم سياسي است» (همان، ج ??: ???).

اگر کمي به تاريخ انقلاب اسلامي توجه کنيم اين درک حاصل مي شود که سابقه بداخلاقي‌هاي سياسي در ايران به دوران رياست جمهوري آقاي بني‌صدر برمي‌گردد. اولين بداخلاقي در حوزه مسائل سياسي ‌از جانب آقاي بني‌صدر بعد از انقلاب اسلامي آغاز شد.دليل بي‌اخلاقي سياسي آقاي بني‌صدر اين بود که ايشان به قدرت‌طلبي تمايل داشتند و مي‌خواستند در قدرت باقي بمانند.در واقع آقاي بني‌صدر خودش را آماده کرده بود که به عنوان يک رئيس‌جمهور مادام‌العمر در کشور باقي بماند و سعي مي‌کرد که ابزار لازم را براي اين کارفراهم کند تا بتواند به اين قدرت برسد.

بر اين اساس آقاي بني‌صدر براي رسيدن به قدرت سياسي تلاش کرد تا بتواند پيوندهايي را شکل دهد با وجود آنکه قبل از انقلاب اسلامي نسبت به مجاهدين اخلاق موضع پررنگ و واضحي را داشت، يعني شايد بتوان گفت که آقاي بني‌صدر قبل از انقلاب اسلامي نسبت به مجاهدين خلق موضع داشت ولي وقتي که در مسير قدرت‌طلبي افتاد، بداخلاقي‌هايي را از ايشان شاهد بوديم.پس از آنکه آقاي بني‌صدر قدرت‌طلبي را در پيش گرفت، مشاهده مي‌شود که پيوندهاي نامشروعي با برخي از جرياناتِ ناهمگون برقرار مي‌کند که يکي از پيوندها مجاهدين خلق بود.

بني‌صدر سعي مي‌کرد که يک قطب‌بندي‌هاي غيرمنطقي را در کشور به وجود آورد که به نظر مي رسد هنوز هم کشور ما تبعاتِ قطب‌بندي‌هاي آن دوران را در وراي خود مي کشاند و اين قطب بندي ها به شدت به جامعه ما لطمه زد..همه اين تبعات ناشي از بداخلاقي‌هايي بود که بني‌صدر در دوران رياست جمهوري به وجود آورد.بعدها که جريان بني‌صدر حذف شد و ماهيت اين بداخلاقي‌ها در جامعه آشکار شد، ما در درون جبهه نيروهاي خودي نيز بداخلاقي‌هايي را شاهد بوديم، يعني به ويژه در انتخابات‌ها مسائلي از قبيل زير سوال بردن نتيجه انتخابات يا شيوه‌هاي نامطلوبي را در انتخابات به کار گرفتن و يا انتشار نوارها يا تعرض‌هاي خود ساخته نسبت به ستادها از جمله بداخلاقي‌هاست.

بررسي شيوه برخورد امام خميني (ره) با جريانات پيش آمده از آغاز رياست‌جمهوري بني‌صدر تا زمان عزل او حکايت از تلاش ايشان تا حد امکان براي عدم دخالت در مسائل مختلف و اختلافات موجود مي‌باشد. ايشان هميشه در مسير بي‌طرفي، عدم دخالت مستقيم در مسائلي که از سوي مسئولان قابل حل بود و همچنين واگذاري مسائل به مجلس شوراي اسلامي، حرکت مي‌کرد، مگر اينکه واقعاً ادامه روند را به سود کشور و انقلاب نمي‌ديدند.

امام هنگامي که در بيمارستان حکم تنفيذ بني‌صدر را امضا مي‌کرد به او گوشزد کرد که مبادا ما‌بين قبل و بعد از رياست‌جمهوري در اخلاق روحي‌اش تفاوتي ايجاد شود. ايشان از همان ابتدا- با اينکه بعداً اعلام کردند که با رياست‌جمهوري بني‌صدر موافق نبوده‌اند- مسير را براي بني‌صدر جهت انجام برنامه‌هاي خود باز گذاشتند و حتي فرماندهي کل قوا را نيز به وي تفويض کردند اما اين به معني تأييد اقدامات بني‌صدر محسوب نمي‌شود، بلکه ايشان نمي‌خواستند به گونه‌اي عمل کنند که بهانه‌اي به دست رئيس‌جمهور دهند. به همين دليل، در مناسبت‌ها و بهانه‌هاي مختلف خصوصاً هنگام انتخاب نخست‌وزير و اعضاي کابينه، طي سخنان متعددي با بيان ويژگي‌هاي کلي نخست‌وزير و اعضاي کابينه متناسب با شرايط انقلاب اسلامي، تلاش مي‌کردند تا از انتخاب افراد غيرانقلابي از جانب بني‌صدر جلوگيري کنند.

رهبر معظم انقلاب نيز همسو با رويکر امام(ره)، در زمينه حمايت از مسئولان و مديريت بداخلاقي هاي سياسي بيانات ارزنده و مفيدي دارند.ايشان در جمع مردم تبريز در رابطه با اين زمينه مي فرمايند که: هميشه از مسئولان قوا و کسانيکه مسئوليت بر دوش دارند حمايت کرده‌ام اما اين کارها متناسب با تعهدات، سوگندهاي خورده شده و شأت ملت عظيم ايران نبود.

با وجود اينکه ايشان بارها بر وحدت مسئولان تاکيد نموده و اخلاق سياسي را ره توشه همه سياستمداران مي داند، ولي گاهاً اين عدم وحدت هاست که خود در ميان قواي کشور مسئولان بروز مي دهند و که بي اخلاقي سياسي چيزي جزء نمود عيني آن نيست.

مقام معظم رهبري در تبيين خود از اخلاق، به برنامه­هاي دعوت اسلامي اشاره کرده و در رأس اين برنامه­ها، سه چيز را از همه مهم­تر دانسته و مي­فرمايند: در آيات کريمه‏ قرآن به اين سه تصريح شده است: علم و حکمت، تزکيه و اخلاق، و عدالت و انصاف(بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان نظام و قشرهاى مختلف مردم‏ در سالروز مبعث پيامبر اکرم(ص)??/?/????).

ايشان با اين دسته­بندي از برنامه­هاي دعوت اسلامي و به خصوص بحث اخلاق، معتقدند که: گرفتاريهاى بشر، ناشى از دور افتادن از تزکيه‏ اخلاقى است(همان). رهبر معظم انقلاب، مخاطب اين سخنان را در درجه اول، خواص مي­دانند و قائل به اين هستند که: در درجه‏ اول نخبگان ملتها، مسئولان امور کشورها و جوامع، مخاطب اين سخنند. اگر در قله‏هاى جوامع بشرى – که نخبگان سياسى و علمى و فرهنگى قرار دارند – اخلاق و معنويت و تزکيه وجود داشته باشد، اين سرچشمه‏ فياض به دامنه‏ها خواهد رسيد و مردم هم از اخلاق نيک برخوردار خواهند شد(همان).

مقام معظم رهبري در يکي از سخنراني­هاي خود ضمن تبيين مواضع سياسي امام علي(ع) به بعد اخلاقي و اخلاق سياسي در رفتار ايشان مي پردازند و مي فرمايند: يکى از کارهاى مستمر اميرالمؤمنين پرداختن به تربيت اخلاقى آن مردم است. همه‏ انحرافهائى که در جامعه پيش مى‏آيد، برگشتش و ريشه‏اش در اخلاقيات ماست. اخلاق انسان، خصوصيات و خصال اخلاقى انسانها، عمل آنها را جهت ميدهد و ترسيم ميکند. اگر ما در يک جامعه‏اى يا در سطح دنيا کجرفتارى‏هائى را مشاهده ميکنيم، بايد ريشه‏ى آنها را در خُلقيات ناپسند ملاحظه کنيم(خطبه‌هاي نماز جمعه تهران ??/?/????).

ايشان در جاي ديگري ضمن تبيين سلوک سياسي امام علي(ع)، آن را عجين با سلوک اخلاقي او دانسته و مي فرمايند: سلوک سياسى اميرالمؤمنين از سلوک معنوى و اخلاقى او جدا نيست؛ سياست اميرالمؤمنين هم، آميخته‌‌‌‌‌با معنويت است، آميخته‌‌‌‌‌با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفته‌‌‌‌‌از معنويت على و اخلاق اوست. سياست اگر از اخلاق سرچشمه بگيرد، از معنويت سيراب بشود، براى مردمى که مواجه با آن سياستند، وسيله‌‌‌‌‌کمال است، راه بهشت است؛ اما اگر سياست از اخلاق جدا شد، از معنويت جدا شد، آن وقت سياست‌‌‌‌‌ورزى ميشود؛ يک وسيله‌‌‌‌‌اى براى کسب قدرت، به هر قيمت؛ براى کسب ثروت، براى پيش بردن کار خود در دنيا. اين سياست ميشود آفت؛ براى خود سياست‌‌‌‌‌ورز هم آفت است، براى مردمى هم که در عرصه‌‌‌‌‌زندگى آنها اين سياست ورزيده ميشود هم آفت است(خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي‌تهران ??/?/????).

مقام معظم رهبري در جاي ديگري مي­فرمايند: يکى از خصوصيات اميرالمؤمنين در ممشاى سياسى‌‌‌‌‌اش اين بود که با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف ميزد و استدلال ميکرد. با اينها(معاويه و طلحه و زبير) متواضعانه حرف ميزند، توضيح ميدهد؛ ميگويد: من دنبال دشمن نميگردم. اين مدارا را دارد. اما آن وقتى که اين مدارا اثر نکند، آن وقت جاى قاطعيت علوى است(همان).

ايشان در جاي ديگر مي فرمايند: فضا را نبايد از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کريم ميفرمايد: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خيرا»؛ وقتى ميشنويد که يکى را متهم ميکنند، چرا به همديگر حسن ظن نداريد؟(خطبه ‏هاى نماز عيد سعيد فطر ??/?/????).

 فضاى اهانت و هتک حرمت در جامعه، يکى از آن چيزهائى است که اسلام مانع از آن است؛ نبايد اين اتفاق بيفتد. فضاى هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سياسى است. انتقاد، مخالفت، بيان عقايد، با جرأت، هيچ اشکالى ندارد؛ اما دور از هتک حرمتها و اهانتها و فحاشى و دشنام و اين چيزها. همه هم در اين زمينه مسئولند. اين کار علاوه بر اينکه فضا را آشفته ميکند و اعصاب آرام جامعه را به هم ميريزد – که امروز احتياج به اين آرامش هست – خداى متعال را هم از ما خشمگين ميکند.

 (بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى??/??/????).

در ديدار مردم تبريز با رهبر معظم انقلاب به مناسبت ?? بهمن، ايشان با اشاره به اقدامات اخيري که در مجلس رخ داد و عمل سران قوا را مذمت نمودند و اينگونه اقدامات و رفتارها را به دور از اخلاقيات و شرع خواندند. ايشان مي فرمايند:قضيه بد و نامناسبي که در مجلس پيش آمد، ملت را ناراحت کرد و بنده حقير نيز هم خود در قبال قضيه احساس تاثر کردم و هم به خاطر ناراحتي مردم ناراحت شدم. رئيس يک قوه به استناد اتهام ثابت نشده اي در دادگاه، دو قوه ديگر را متهم کرد که کار بد، نامناسب، تضييع حقوق اساسي مردم و خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون بود. آرامش وامنيت رواني و اخلاقي جزو حقوق اساسي مردم است و دفاعي که رئيس محترم قوه از خود در قبال تهمتي که زده شده بود، کرد، قدري زياده روي بود و لزومي نداشت. وقتي همه با هم برادر هستيم و دشمن مشترکي داريم، مسئولين نيز بايد مقابل توطئه ها متحد و يکپارچه باشند. بنده فعلا نصيحت مي کنم که اين کار، کار شايسته اي براي نظام جمهوري اسلامي نبود.(ديدار با مردم تبريز??/??/??)

با همه اين تفاسير ما بعد از انقلاب اسلامي عمده بداخلاقي‌هايي را با هدف کسب يا افزايش قدرت به صورت نامشروع يا غير‌قانوني شاهد بوديم که اگر حزبي گروهي يا فردي مي‌خواست براي اينکه در قدرت باقي بماند يا قدرت را افزايش دهد، به ظن خودش بايد تلاش مي‌کرد و کار بيشتري را صورت مي‌داد تا مي‌توانست به آن جايگاه مورد نظر دست يابد.

اما به نظر مي رسد چون جامعه در تداوم اين کار پس مي‌زند و نمي‌پذيرد، علي‌القاعده آن افرادي که به اين شيوه متوسل مي‌شوند، در درازمدت بازنده هستند و نمي‌توانند از اين شيوه‌ها بهره بگيرند، زيرا در کوتاه‌مدت بهره‌هايي را مي‌گيرند و لطماتي را نيز به جامعه وارد مي‌کنند و هرچند به اهداف کوتاه مدت خود مي‌رسند ولي در درازمدت از نگاه جامعه مي‌افتند و جامعه ديگر به آنها اعتماد نمي‌کند و با آنها همراهي نخواهد کرد.

فرهاد ساماني

 

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس